این یافته نشان میدهد خانوادههایی که توانایی مالی بالاتری دارند، برای آموزش فرزندان خود هزینه میکنند؛ چه از طریق تحصیل در مدارس خاص و غیرانتفاعی و چه با کلاسها و معلمان خصوصی. البته سرمایهگذاری خانوادهها در آموزش، امری مثبت و قابل تحسین است. با این حال، ضروری است که دولت راهکارهای جبرانی برای دانشآموزان محروم و دهکهای پایین جامعه فراهم کند؛ اقداماتی مانند کلاسهای فوقبرنامه، حمایتهای تغذیهای و کمکهای آموزشی میتواند به تحقق عدالت آموزشی کمک کند. باوجود این، نمیتوان گفت رقابت آموزشی به شکل مطلق طبقاتی شده است. چراکه در حال حاضر رقابت بیشتر در رشتههای پرمتقاضی و خاص مثل پزشکی، داروسازی یا رشتههای مهندسی برخی دانشگاهها نمود دارد اما با گسترش ظرفیتهای آموزشعالی، بسیاری از دانشگاهها هنوز دارای ظرفیت خالی هستند و بسیاری از داوطلبان با سابقه تحصیلی میتوانند وارد دانشگاه شوند. همچنین، سهمیههای مناطق محروم نیز تا حدی در کاهش نابرابری مؤثر است، هرچند این سیاستها نیاز به بازبینی و بهروزرسانی دارد.
درباره تأثیر مصوبه شورایعالی انقلاب فرهنگی و تغییر نظام کنکور حذف دروس عمومی نیز باید گفت که دروس عمومی هنوز در سوابق تحصیلی دانشآموزان لحاظ میشود و سهم قابل توجهی در رتبهبندی دارند. حتی تغییرات کوچک در معدل یا سوابق تحصیلی میتواند جایگاه داوطلبان را در تراز یا رتبه تغییر دهد. بنابراین، حذف دروس عمومی در کنکور به خودی خود تأثیر عمدهای بر عدالت آموزشی ندارد. در مجموع، مطالعات نشان میدهد که اگرچه نابرابری در دسترسی به آموزشهای تکمیلی وجود دارد، با اقدامات جبرانی و سیاستهای هوشمند، میتوان سطحی از عدالت آموزشی را در کنکور حفظ کرد و فرصتهای برابر برای همه داوطلبان فراهم آورد.